نوشته حاضر چكيده و خلاصهاي است از مقاله با عنوان جستارهايي در زمينه نظماهنگ قرآن كريم ، نوشته دكتر ابوالفضل خوشمنش كه در شماره 20 مجله بينات و در صفحه 75 آن به چاپ رسيده است و جهت مزيد استفاده قرآن دوستان به صورت خلاصه تقديم ميشود.
خداي متعال در قرآن كريم حقايق غيبي را لباس ” بيان “ پوشانده وهمه آنها را در قالب ” زبان “ در دسترس عارف وعامي قرار داده است. اين زبان كه ” عربي مبين “ 1 نام گرفته ، ويژگيهاي خاص خود را دارد. از خصوصيات اين زبان اين است كه در عين دمسازي با زبان انسانها ، از آنها فاصلهاي همانند فاصله خدا و خلقش2 دارد. درباره ويژگيهاي اين زبان ، سخن فراوان گفته شده و اوصاف گفتني بسياري همواره وجود خواهد داشت زيرا حكيم سخن در زبان آفرين كه معلم قرآن و خالق انسان و آموزش دهنده بيان است 3 ، به دست قدرت و با علم و حكمت خود معارفي ازلي و ابدي را با نظمي شگفتانگيز در شمار معدودي از كلمات وعبارات جاي داده و بناي جاويدان و بس سترگ را با مصالحي معين پيافكنده است.
از آنجا كه خصوصيات و ابعاد ” زبان قرآن “ متعدد است ، ضرورت دارد تا كارشناسان علوم و فنون مختلف به تحليل و موشكافي و تبيين اين ابعاد بپردازند. آنچه نوشتار حاضر در پي آن است ، مطالعه يكي از ويژگيهاي زبان قرآن ـ در حد توان و مجال ـ است كه ” نظماهنگ قرآن “ نام دارد. هدف عمده اين نوشتار ، بررسي زيباييهاي لفظي قرآن و تناسب الفاظ آن با مفاهيم آيات و سورهها و تأكيد بر لزوم بهره گيري از اين ويژگي هنري در آموزش قرائت و حمل قرآن كريم است.
روش اين بررسي ، استقرايي اجمالي ـ و با توجه به محدوديت مجال ـ تا حدي گذرا ، در كلمات و عبارات قرآني و بيان برخي نكات در زمينه مورد بررسي قرار داده ، فراتر از نمونههايي مذكور در اين مقاله است و موارد طرح شده ، به سان نمونه است. باشد كه اهل فن ، با عمق و بصيرتي افزون ، به تتبع بپردازند و حجابهاي پديد آمده بين قرآن و انسانها را هرچه بيشتر بزدايند و زمينه تجسم حقيقت هذا بيان للناس ( آل عمران 138 ) را در برابر ديدگاه مردم فراهم آوردند.
مراد از نظماهنگ قرآن4 ، آهنگ خاصي است كه از نحوه چينش حروف و كلمات قرآني پديد ميآيد و هنگام شنيدن قرآن كريم به گوش ميرسد. اين نظماهنگ داراي نظمي شگفتانگيز و ارتباط بسيار دقيق با معاني و مقاصد آيات و سورههاست كه الفاظ قرآن را روان و شيوا ميسازد. اين جنبه از سخن خدا ، تاكنون در آثار چند تن از نويسندگان گذشته از جمله دكتر مصطفي محمود و سيدقطب مورد بررسي قرار گرفته است. در كشور ما نيز مرحوم طالقاني در لا به لاي تفسير ارزشمند پرتويي از قرآن اشاراتي از اين دست را ذكر كرده است. در اين باره خوب است بحث خود را با سخنان دكتر مصطفي محمود آغاز كنيم.
دكتر مصطفي محمود با بياني شيوا برخوردهاي اوليه خود را با قرآن به نيكويي به تصوير ميكشد. وي ميگويد درچهار سالگي براي اولين بار در مكتبخانه از معلم شنيدم: « و الضحي ، و اليل اذا سجي » و من نيز پس از او تكرار ميكردم « و الضحي ، و اليل اذا سجي » بي آن كه بدانم ضحي چيست و چگونه سجي ميكند. او ميگويد يافتن كلماتي كه بتواند اين نوع دريافت رواني پيچيده را شرح دهد دشوار است. چگونه كلمات خود به خود باز ميگشت و به سراغ گوش و حافظه من ميآمد و من در تنهايي خود شاهد تكرار بدون صداي اين عبارت بودم: « والضحي ، و اليل اذا سجي ». عبارت قرآني به سوي سكوت كودكي من هجوم ميآورد و در تاريكي شب القاي معلم را به ياد ميآورم كه تكرار ميكرد:« و جاء من اقصي المدينه رجل يسعي» عبارت به سوي خيال من ميشتافت گويي مخلوقي بود مستقل و داراي حيات خاص خود.
وي در ادامه سخن خود مينويسد: آري ... اين موضوع را از همان آغاز طفوليت كشف كردم بدون اين كه داستان موسيقي دروني و باطني عبارات قرآن را بدانم؛ نكتهاي كه سري از عميقترين اسرار در تركيب قرآني است. قرآن نه شعر ، نه نثر و نه كلامي مسجع است ، بلكه عمارت ويژهاي از الفاظ است كه كاشف از موسيقي ظاهري است. به عنوان مثال اگر به بيتي از شاعري خوش سخن توجه كنيم ( و آن را زمزمه كنيم ) به وجد ميآييم ... ولي نكته مهم اينجاست كه موسيقي در اينجا خارجي است و آن را با تقسيم كلام در پارههاي مساوي و سپس قافيهبندي هر عبارت به وجود ميآورند. به عبارت ديگر در اين موارد موسيقي از خارج عبارت و نه از داخل آن به گوش ميرسد ، يعني از قافيهها و بحر و وزن؛ اما هنگامي كه ميخواني :« و الضحي ، و اليل اذا سجي » ، در مقابل پاره واحدي قرار داد كه در نتيجه خالي از قافيه و وزن و قسمتبندي است ، با اين حال موسيقي از هر حرف آن ميبارد. از كجا و چگونه؟! اين همان موسيقي دروني است. موسيقي باطني سري از اسرار معماري قرآن است كه هيچ تركيب ادبي در آن مشاركت ندارد.
در سخن مصطفي محمود ، نكتهاي ارزشمند به چشم ميخورد و آن اين كه :« ما نميدانستيم ضحي چيست و چگونه سجي ميكند ، ولي تنها مقاطع و مخارج حروف را تكرار ميكرديم». پيش از آن كه به مبناي علمي اين سخن اشاره كنيم ، ميگوييم اين در حالي است كه وي يك عرب مصري بوده است. بررسي نظماهنگ قرآني زماني ارزش دو چندان مييابد كه از ديدگاه همه انسانها ـ اعم از عرب و غير عرب وعارف و عامي ـ مورد بررسي قرار گيرد ، در واقع از ديدگاه ناس كه مخاطبان قرآن كريم هستند و اين زبان ، فطرت همه آنها را مورد خطاب قرار ميدهد.
در اينجا دو بحث قابل طرح است: فطري بودن پديده زبان و زبانآموزي انسان و ديگري فطري بودن زبان قرآن ، كه در اين بحث توجه به هر يك از اين دو جنبه بسيار مهم وكارگشا خواهد بود.
مصطفي محمود در ادامه كلام خويش مينويسد : تمام نقشهاي قرآني را مييابي كه به وسيله اين برخوردهاي سريع سايههاي محكم و الفاظي كه داراي رنگ و صوت و تصوير هستند ، رسم شدهاند. به سبب مجموع اين دلايل است كه قرآن كتابي است كه ترجمه نميشود. قرآن به زبان خود ، قرآن است ، اما به زبانهاي ديگر ، چيز ديگري غير از قرآن خواهد بود.
راستي چگونه ميتوان آيهاي نظير « الرحمن علي العرش استوي » را ترجمه كرد؟ زيرا ما تنها در برابر معنا قرار نداريم. بلكه در درجه نخست ، در برابر معماري و در برابر تكوين و بناي موسيقيايي قرار داريم كه در آن موسيقي از داخل كلمات و نه از حواشي آن ميجوشد ... به همين جهت آيات قرآن داراي خاصيت عجيبي است. آيات اين كتاب به محض تماس با گوش و پيش از آن كه عقل به تامل در معاني آن بپردازد ، در نفس ايجاد خشوع ميكند ، زيرا تركيبي است موسيقايي كه پيش از آن كه عقل كار خود را آغاز كند در وجدان و قلب تأثير ميكند.5
مصطفي محمود به نكته مهمي اشاره ميكند كه عبارت از موسيقي باطني در قرآن است. محمد مندور ، نويسنده مصري كه صاحب آثاري چند درباره علوم قرآني و نقد ادبي است درباره موسيقي باطني و تفاوت آن با موسيقي ظاهري ميگويد:« موسيقي واضح و عريان مانند رنگ تند ، به سهولت قابل تقليد است و از اين رو اصالت و عمقي ندارد ، اما موسيقي عميق ( باطني ) موسيقي روح است نه موسيقي لفظ و گرچه غالباً خواننده عادي از آن بيخبر ميماند ولي اصالتش همواره پايدار و تقليد از آن ارزنده است و در اعماق روح ، ماجرايي برپا ميكند كه جز گروه اندكي از خوانندگان از آن غافل ميمانند.6
نكته مهم اين است كه موسيقي باطني قرآن كريم به عكس شعر شاعران به وسيله قافيه بندي و قالب ريزي به دست نيامده است زيرا قرآن عليرغم اين كه قافيهبندي شعري را نميپذيرد ولي همچنان روان و با طراوت و زنده است. دراين باره نوعي از ويژگي قرآن بسيار قابل توجه است كه به آن اشاره ميكنيم.
اين ويژگي قرآن را ما هماهنگي لفظ و معنا نام نهادهايم. هماهنگي لفظ و معنا عبارت است از اين كه اگر معنا فخيم است ، واژهها نيز روان باشند و اگر معنا غريب و دور از دسترس است ، واژهها نيز آن گونه باشند.
در قرآن برخي واژهها حريرگونه و نرم است ، پارهاي از واژهها با هيبت و وقار است ، گروهي از واژهها مثل روياست ، مثل يك گل ، مثل يك تنور عشق ،از اين رو تفاوت واژهها بسيار است: تفاوت در آوا و آهنگ ، تفاوت در معنا و مفهوم ، تفاوت در ظرفيت ، تفاوت در صورت و ... يكي از ابعاد گزينش هنرمندانه و حكيمانه واژهها ، همگوني ساختار واژه از جهت صورت و آهنگ و زيبايي ، با مفهوم و معناي آن واژه است.
هماهنگي لفظ و معنا در واژههاي قرآن تبلوري اعجابانگيز دارد. آهنگ واژههايي كه بهشت را تصوير ميكند با آهنگ واژههايي كه بهشت را تصوير ميكند با آهنگ واژههايي كه خشم آتشناك جهنم را به تصوير ميكشد داراي تفاوت بسيار است7.
اين سوره كه داراي اسامي متعددي نظير ” ام الكتاب “ است و هفت آيه بيشتر ندارد ، تنها سورهاي است كه به نحوه عمومي داراي آهنگ سورههاي طوال است. از سورههاي آخر قرآن ، دو سوره ” ماعون “ و ” تين “ تا حدي داراي تشابه آهنگين با سورههاي بزرگ هستند ، لكن تشابه آنها از تشابه ام القرآن بسيار كمتر است. هم چنين سوره كافرون تنها در دو آيه نخست خود تا حدي از اين تشابه برخوردار است.
اگر بخواهيم بسامد الفاظ سورهها تين و ماعون را در قرآن بررسي كنيم ، خواهيم ديد كه به عنوان مثال ، چند كلمه نمونه زير، ( غير ا زكلمه ” امين “ ) بر اساس ترتيب اول به آخر قرآن براي نخستين بار در نيمه دوم قرآن و برخي در اواخر آن آمدهاند.
الف ـ دين ( شعرا 82) ، ب ـ مسكين ( قلم 24) ، ج ـ مصلين ( معارج 22 ) ، دـ امين ( اعراف 68 ) ، هـ ـ ممنون ( فصلت 8).
اين در حالي است كه بسامد واژگان سوره مباركه حمد در سور طوال ، به شرح زير است:
1. عالمين تا آخر اعراف 24 بار
2. رحيم تا آخر انفال 29 بار
3. مستقيم تا آخر اعراف 9 بار
4. ضالين در بقره و انعام 2 بار
اين مقايسه محدود ميتواند تا حدي ، رابطه و نسبت ” ام القرآن “ را با ديگر اجزاي آن از حيث نحوه احتواي مطالب و داشتن نظم و نسق بخشهاي عمده قرآن روشن كند. حال اگر بر فرض ، به جاي سوره فاتحة الكتاب ، سورهاي مانند ناس ، فلق ، تكاثر ، عاديات و مانند آن ( با حفظ مفهوم فاتحةالكتاب) ميآمد ، هماهنگي فعلي كه بين فاتحة التكاب و سورههاي پس از آن وجود دارد از بين ميرفت . در واقع اين سوره با اين كه مكي است از لحاظ ايقاعات سوره بود. ويژگي مهم ديگري كه در آهنگ اين سوره وجود دارد نظم به كار رفته در لحن آيات ، همراه با تغيير محتوايي آنهاست. آغاز سوره كه درباره حمد و رحمت الهي است ، آياتي دارد كه در آنها حروف ملايم بيش از همه به چشم ميخورند و هيچگونه خشونتي در الفاظ به گوش نميرسد. حروف مورد نظر عبارتاند از : ح ، م ، ر ، ع ، ل ،ن. در بخش مياني سوره مسائل مربوط به روز قيامت ، عبوديت، استعانت و صراط مستقيم مطرح ميشوند ، حروف سوره هم ـ به تناسب ـ آهنگي مستحكم و استوار دارند: ك ، د (مشدد) ،ت ، ص ، ط ، ق. در بخش سوم سوره كه نوع صراط مطرح ميشود . عبارتي كه بندگان نيكو و نمونه را مشخص ميكند ، خالي از هرگونه خشونت لفظ است: انعمت عليهم ، ولي عبارت پس از آنكه گمراهان مورد خشم خدا را مورد اشاره قرار ميدهد ، آكنده از حروف خشن و غليظ است: غيرالمغضوب عليهم و لاالضالين.
آخرين سوره قرآن و يكي از دو معوذتين يعني سورههايي است كه پناه و تعويذ ميدهد و با پيام خود ، انسانها را از شرور برحذر ميدارد. شمار حروف ” س “ در اين سوره به 10 ميرسد. حرف ” س “ در بسياري از كلمات زبانهاي مختلف ، مفهومي از سكون و سستي و ناخوشايندي القا ميكند و ما در اينجا از ذكر شواهد زيادي كه وجود دارد خودداري ميكنيم ( اين موضوع با مراجعه به فرهنگهاي لغت ، قابل بررسي است). عبارت سوره ناس نظير: « من شر الوسواس الخناس ، الذي يوسوس في صدور الناس ، آميزهاي از ترس و هراس افسون و سكر و مستي و سستي سحر را به گوش ميرسانند. ( توالي ” س “ در كلمات فوق نيز قابل بررسي است).
مرحوم آيتالله طالقاني در اين باره ميگويد: صداي برخورد نون مشدد و طنين ” س “ كه در فصول اين آيات آمده جوي از برخورد و معركهاي را مينمايد كه ميان نيروهاي خير و شر در ميان نفس انسان در گرفته است و حركات صوتي و هيئت فعل يوسوس ادامه اين معركه را اعلام ميدارد.9
ايشان ، حرف ” ن “ را به دليل داشتن غنه و طنين دلانگيز ، موسيقايي نمادي از نيروهاي خير و حرف ” س “ را نمادي از نيروهاي شر دانسته است. گويي آهنگ اين سوره ميخواهد شروي را كه پيرامون انسان را فرا گرفتهاند و به وي گوشزد و او را از آنها تحذير كند.
دومين سوره از معوذتين و قرينه سوره ناس و داراي پيامي هم رديف با آن. آهنگ سوره ناس به آدمي ناخوشاينديها را گوشزد ميكند و آهنگ خشن اين سوره ، خطرات را تكرار حرف ” ق “ تا 5 بار به اضافه حروف ” غ “ ، ” س “ و ” د “ به اين سوره پنج آيهاي ، آهنگ خاصي متناسب با معناي آن ميبخشد. از مشخصات اين سوره كاربرد انحصاري كلمه ” غاسق و نفاثات “ است. غاسق كلمهاي خشن و گلوگير است كه بدون اينكه قرآن آموز معنا آن را بداند ، ناخودآگاه به غلظت و سختي آن التفا ميكند. درك معناي لفظي اين واژه ، تنها ، مؤيدي بر تصوير اوليه است كه آهنگ آن باقي ميگذارد. نفاثات هم واژهاي است كه ” دميدن “ را به طور كامل به نمايش ميگذارد و صرف اداي اين كلمه توسط معلم قرآن ، قرآن آموز را به سوي معناي لغوي آن ميبرد. اين واژه داراي اشتقاقات ديگري ( از نوع اشتقاق كبير ) در قرآن است كه معناي دميدن از همه آنها مستفاد ميشود: نفس ، نفخ ، نفح .
صيغه خاص نفاثات و حالتي كه لبها و دندانها هنگام اداي آن ميگيرند ، زمينه خوبي را جهت جلب كردن ذهن خالي قرآنآموز به اشتقاقات ديگر و القاي مفاهيم آنها ايجاد ميكند. ايجاد چنين رابطههاي منطقياي ، درماني خوب براي عارضه فراموشي در امر تعليم قرآن كريم و تبيين انطباق اين زبان بر فطرت انساني است.
آهنگي كوبنده و درهم شكننده و نابود كننده آرمان و حيات تمام كساني كه در برابر نداي توحيد قد علم كردهاند. اين سوره و آهنگ مخصوص آن در ذهن قرآنآموز ، زمينهاي براي دريافت پيام آن آيات پديد ميآورد كه مبين سنت هميشگي خداوندي در طرد و لعن و كشتار كساني است كه تبليغات مسموم آنها ، خار راه پيامبران بوده است. چنانكه در سوره احزاب ميفرمايد:« لئن لم ينته المنافقون و الذين في قلوبهم مرض والمرجفون في المدينة لنغرنك بهم ثم لايجاورونك فيها الا قليلا. ملعونين اينما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتيلا. سنة الله في الذين خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبديلا: « اگر منافقان و كساني كه در قلوت آنان مرض است و نيز كساني كه درمدينه دل مردم را با سخنان خود ميلرزانند دست از اعمال خود بر ندارند ، تو را عليه آنان بر خواهيم انگيخت و پس از آن جز زمان اندك در جوار تو نخواهند ماند. آنان ملعوناند ، هركجا يافته شوند ، دستگير و كشته خواهند شد. اين سنت الهي در اقوام گذشته است و براي سنت الهي دگرگونياي نخواهي يافت ( احزاب 60-62).
سيدقطب ، درباره سوره مسد سخن جالبي دارد ، وي ميگويد: اين سوره ، پاسخي به جنگ اعلام شده از سوي ابولهب است كه به پيامبر گفت :” تباً لك“ و خداوند در اينجا خود امر جنگ را به عهده گرفته است10.
در تبت يدا ابي لهب و تب ... ” تباب “ به معني هلاكت و نابودي و قطع است. تبّت نخستين ، دعا و تبّ دوم گزارشي از تحقق اين دعاست و در آيهاي كوتاه در آغاز آيه دعا ، صادر و متحقق ميشود ، معركه پايان ميپذيرد و پرده فرو ميافتد! وي همچنين ميافزايد: در اين سوره به واسطه تناسب زنگ كلمات ، صداي خشك و شكننده بستن و مستحكم ساختن پشته هيمه به گوش ميرسد. همانگونه كه اين سوره از به بند كشيدن گردن همسر ابولهب كه هيزم بيار معركه بود خبر ميدهد.
تصوير حركت گروهي ديگر از گردنكشان تاريخ كه قرآن و همگان ، آنان را مدد از نام ” فيل “ ميشناسند! همانگونه كه خداوند ، گروهي را با ” اصحاب الجنة “ ، ” اصحاب اليمين “ و حتي ” اصحاب النار “ معرفي كرده ، گروهي را هم به نام ” اصحاب الفيل “ شناسانيده است. آهنگ اين سوره حركت پيلان تنومند را به خوبي نشان ميدهد: ألم تركيف فعل ربك باصحاب الفيل. تناسب آهنگ اين سوره با محتواي آن ، هنگامي بيشتر روشن ميشود كه با سوره « والعاديات ضبحاً » مقايسه شود ، كه يورش اسبان جنگي را به تصوير ميكشد و در آينده به آن خواهيم پرداخت.
تارومار كردن پيلان و پيل سواران به منظور ايجاد سكون و آرامش براي قريش ـ ساكنان ام القري ـ و ديگر مردمان است تا كاروانهاي تجاري ، پهنه دشتها را درنوردد و مردمان به سپاس و عبادت پروردگاري بپردازند كه به آنها رزق و امنيت عطا كرده است. آرامش و امنيت ، از آهنگ بسيار ملايم اين سوره كه همچون آرامشي پس از طوفان است ، لبريز است. اين سوره 4 آيه دارد و تمام آيات به حرف ماقبل ساكن ختم ميشوند و وقف بر هر آيه ، سكونها را مضاعف ميسازد: قريش ، صيف ، بيت، خوف .
هم چنين در الفاظ درون آيات هم سكونهاي متعددي وجود دارند و هريك به مثابه مانعي ، از هرگونه سرعت و شدت در آهنگ سوره ميكاهند ، بلكه ممانعت ميكنند ، تعداد سكونهاي اين سوره با احتساب حروف مد ، به 15 مورد ميرسند ، مقايسه اين سوره با سوره ” همزه “ معناي بيشتري به اين رقم ميدهد.
سورهاي متضمن تهديد شديد و وعيد كوبنده نسبت به هر سخنچين طعنهزن. در اين سوره الفاظ پاياني هر آيه به چند حرف متحرك پياپي ختم ميشوند ، تعداد سكونهاي اين سوره ، كه 9 آيه دارد بسيار كمتر از سوره چهار آيهاي قريش است به طوري كه در نظر اول به چشم و گوش نميخورند و شمارش آنها نياز به دقت و تيزبيني دارد. در عوض در اين سوره كه سخن از تحطيم و خردكنندگي خاطيان دارد ـ خاطياني كه همواره با چشم و زبان خردكنندگي خاطيان دارد ـ خاطياني كه همواره با چشم و زبان خود در پي خرد كرن و تحقير بندگان بودهاند ـ تشديدهاي فراوان ، پرده گوش را ميكوبند. هرچند تشديد هم از تركيب حرف ساكن پديد ميآيد ، لكن هيچگونه نمودي از سكون و آرامش وجود ندارد. شمار تشديدهاي اين سوره به 14 مورد ميرسد.
مرحوم آيت الله طالقاني در اين باره مينويسد: اين سوره با آيات كوتاه و فصول متشابه و طنين خاص و هراسانگيز ، دو روي و دو وضع متقابل و متعاكس زندگي و خوي و انديشه و اعمال كساني را ، به شتاب از نظرها گذارنده است: همزه ، لمز ، جمع، حسبان و خلود ـ روي ديگر متقابل و متعاكس: نبذ ، حطم ، نار ، موقده ، مؤصد ، از آيه 6 كه نمودار بعد دورتر از انتظار را دارد ، آيات ، كوتاهتر و سريعتر شده است.11
1. بلسان عربي مبين ( شعرا/195)
2. فضل القرآن علي سائر الكلام كفضل الله علي خلقه ، بحار الانوار ، 92 . 19.
3. الرحمن ، علم القرآن خلق الانسان علمه البيان ( الرحمن 1-4 ).
4. نگارنده اين اصطلاح را از گفتار آيتالله محمدهادي معرفت اقتباس كرده است نك ـ نظماهنگر در قرآن ، نشريه ميراث جاويد ، سال اول ، شماره اول.
5. محمود ، مصطفي ، القرآن محاولة لفهم عصري ، چاپ ششم ، دارالمعارف قاهره ، ص 1 9، 20.
6. مندور ، محمد ، در نقد و ادب ، ترجمه دكتر شريعتي /140 ، ضميمه كتاب ” هنر “ ، اثر مترجم.
7. عرفان ، حسن ، پژوهشي در شيوههاي اعجاز قرآن كريم / 54،( با اندكي تصرف ) ، انتشارات دارالقرآن الكريم آيت الله اعظمي گلپايگاني ( ره) قم .
8. موارد فوق بدون احتساب سوره مباركه حمد است.
9. پرتويي از قرآن /319.
10. سيد قطب ، في ظلال القرآن ، 8 / 699 ، 700 ، بيروت ، دار احياء التراث العربي ، 1368.
11. پرتويي از قرآن /255.
12.